حی علی الجهاد

(وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ )

حی علی الجهاد

(وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ )

طالب آمریکایی

                                                        بسم الله الرحمن الرحیم
جان واکرلیند،طالب آمریکایی
جان واکرلیند از یک پدر کاتولیک و مادری بودایی به دنیا آمد و در محیط آمریکا پرورش یافت.او پس از خواندن زندگینامۀ مالکوم ایکس به اسلام  علاقه مند شد و به مطالعه ی قرآن پرداخت،او در مسجد منطقه ی ساحلی سان فرانسیسکومطالعاتش را ادامه داد تا اینکه دین جدید پذیرفت و نام خود را به سلیمان تغییر داد.او در این زمان محصل دبیرستانی شانزده ساله بود،ترک تحصیل کرد و تمام وقتش را در مسجد به مطالعات مذهبی گذراند...

جان واکرلیند،طالب آمریکایی
جان واکرلیند از یک پدر کاتولیک و مادری بودایی به دنیا آمد و در محیط آمریکا پرورش یافت.او پس از خواندن زندگینامۀ مالکوم ایکس به اسلام  علاقه مند شد و به مطالعه ی قرآن پرداخت،او در مسجد منطقه ی ساحلی سان فرانسیسکومطالعاتش را ادامه داد تا اینکه دین جدید پذیرفت و نام خود را به سلیمان تغییر داد.او در این زمان محصل دبیرستانی شانزده ساله بود،ترک تحصیل کرد و تمام وقتش را در مسجد به مطالعات مذهبی گذراند.سلیمان کاملاً به شعایر اسلامی پای بند شده بود.معمولاً لباسی عربی شاملردا و عرقچین سفید بر تن می کرد.خانوادۀ او فقط با نام جدیداو مشکل داشتند و او را جان صدا می زدند.او در هفده سالگی برای آموزش عربی به یمن رفت و پس از یک سال به آمریکا بازگشت.او پس از حادثۀ بمب گذاری کشتی نظامی آمریکا در بندر عدن آن را مجازات عادلانه دانست.سلیمان در اواخر سال 2000میلادی عازم مدرسه ی دینی بانو در شمال پاکستان شد تا علاوه بر فراگیری علوم دینی،زبان های اردو و پشتو را هم بیاموزد.او مدتی با جماعت تبلیغ همکاری نمود و سپس با گروههای کشمیری آشنا شد و مدتی را در میان آنان به سر برد و سپس  با رفتن به افغانستان به صف طالبان پیوست.حوادث 11 سپتامبر و متعاقب آن حملۀ آمریکا به افغانستان خانواده سلیمان را نسبت به سرنوشت فرزندشان نگران نمود.سلیمان پس از محاصره ی سه هفته ای شهر قندوز دستگیر و به همراه بیش از پانصد نفر دیگر از گروه طالبان به دژی نظامی به نام قلعه جنگی منتقل شدند.او ابتدا از طرف دو مأمور سیا مورد بازجویی قرار گرفت.آنها می دانستند که زبان او انگلیسی است اما ملیت او را نمی دانستند.در طی یک شورش در قلعه جنگی یکی  از مأموران سیا کشته شد و قلعه به دست اسیران افتاد . قلعه به شدت
مورد حملۀ هواپیماهای آمریکایی قرار گرفت و اسیران به زیر زمین قله پناه بردند.پس از تسخیر قلعه از با قیمانده اسرایی که در زیر زمین بودند خواسته شد که خود را تسلیم نمایند.اسیران تسلیم نشدند و نیروهای امریکایی پس از انداختن تعدادی نارنجک و مواد منفجره چند نفر دیگر را نیز شهید کردند اما اسیران که سلیمان هم در میان آنان بود،خود را تسلیم ننمودند.نیروهای آمریکایی با ریختن بنزین به زیرزمین  و آتش زدن آن تعداد زیادی از اسرا را زنده زنده سوزاندند اما بقیه که دیگر رمق چندانی برایشان باقی نمانده بود همچنان از تسلیم شدن امتناع  ورزیدند. سلیمان که به شدت زخمی شده بود،در میان این جمع بود و نظاره گر این واقع? دهشتناک بود.سرانجام نیروهای آمریکایی با سرازیر نمودن آب تمام زیر زمین را به تدریج پر می کرد و عده ای از اسیران که تاب و تحمل را از دست اده بودند،در آب غرق شدند و بقیه نیز با  بیرون آمدن از زیر زمین خود را به نیروهای آمریکایی تسلیم نمودند اما در پایان فقط 86 نفر از پانصد اسیر  زنده ماندند.سلیمان با پای تیر خورده اش24 ساعت در سرداب اب گرفتۀ قلعه سر پا
ایستاده بود تا غرق نشود. او به محض خروج از قلعه با خبرنگار نیوزویک مصاحبه و هویت خود را افشا کرد.این خبر به سرعت در رسانه های عمومی امریکا پخش شد وCBSوABC،CNN شبکه های تلویزیونیCBSوABC،CNN فیلم بازجویی هفت دقیقه ای او را روی آنتن بردند؛او راهمراه با زندانیان دیگر به گوانتانامو فرستادند.والدین سلیمان،جیمز جی برازنان،وکیل نمونه ی وکلای آمریکا در سال2001 را برای دفاع از فرزندشان استخدام کرده اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد